- هو پیچیدن
- شایع شدن
معنی هو پیچیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- هو پیچیدن ((هُ. دَ))
- شایع شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منتشر شدن بو
تا کردن، لوله کردن
نافرمانی کردن عصیان ورزیدن: در ارتش اگر کسی از اوامر مافوق خود سرپیچی کند سخت تنبیه میشود
گوش کسی را در میان دو انگشت شست و اشاره گرفتن و پیچ دادن برای تادیب و تنبیه او
سر تافتن، سر برتافتن، سر برتابیدن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن
هو افتادن، بر سر زبانها مطلبی شایع شدن